علمی بودن مارکسیسم
نویسنده:
مهدی بازرگان
امتیاز دهید
مارکسیستها مدعی شدند که مارکسیسم علم است، یعنی سیر جبری جامعه را کشف میکند، همان طور که درخت یک سیر طبیعی و جبری لایتغیر دارد، جامعه هم یک سیر جبری لایتخلف دارد، همان طور که طبیعت اگر بخواهد به منزل پنجم برسد باید از منزل اول و دوم و سوم و چهارم بگذرد و نمیتواند دو منزل یکی کند و مثل جنین باید مراحل را در رحم مادر پشت سر یکدیگر به ترتیب طی کند، جامعه نیز در سیر تکاملی خود باید طی مراحل کند، و همان طور که انسان در حد یک پزشک و یک ماما تنها میتواند سلامت جنین را بهتر حفظ کند، اگر کج بود راستش کند، درد زایمان را کم کند، نگذارد مادر زیاد استراحت کند، تا بچه درشت نشود و احتیاج به سزارین پیدا نشود و دخالت پزشک تا این حدود است اما در جریان طبیعی نمیتواند دخالت داشته باشد، جریان جبری جامعه هم یک چنین جریانی است.
بیشتر
دیدگاههای کتاب الکترونیکی علمی بودن مارکسیسم
«ببینیم بهعنوان مثال در آثار ضدمارکسیستی (در قلمرو فلسفه) این دو انحراف چگونه است. اغلب کسانی که سعی در رد مارکسیسم نمودهاند نهتنها نتوانستهاند مارکسیسم را در سرچشمه آن پیدا نمایند (مثال: علامه طباطبایی، اصول فلسفه...) بلکه حتی وقتی امکان این را داشتهاند که به منابع اصلی رجوع نمایند از این کار سرسختانه ابا نمودهاند (مثال: «مهدی ـ سحاب و شرکا در علمی بودن مارکسیسم. نویسندگان «دانشمندان» این کتاب اگرچه میتوانستند لااقل به یکی دو منبع دست اول مراجعه نمایند لیکن عمدا سعی نمودهاند بیمعناترین کتاب ممکن را مأخذ قرار دهند: مارکس و مارکسیسم. چاپ دانشگاه طهران). از سوی دیگر اینان یا از دستآوردهای فلاسفه ایرانی کوچکترین اطلاعی نداشتهاند مثل مورد اخیر و یا از آن چشمپوشی نمودهاند و برای رد مارکسیسم بهنوعی فلسفه ماقبل ملاصدرا را رجعت نمودهاند. (مورد اول. متن طباطبایی و حاشیه مطهری)*.
* «متفکران» و «نظریهپردازان» از خارج آمده وضعشان بهتر از این نیست. غالب نوشتههای آنان در مورد مارکسیسم حتی وقتی به متن مارکس رجوع میدهند مغلوط بوده و نشانگر این مطلب است که آنان «اصل مطلب» و «موضوع مورد اختلاف» را درک نکردهاند. شریعتی مارکس را از خلال گورویچ و بنیصدر از خلال آثار فرانسواپرو و سوسیالیستهای فرانسوی میفهمند.»